یك روز مي بوسمت ! پنهان كردن هم ندارد .
مثل خنده هاي تو نيست كه مخفي شان مي كني ، يا مثل خواب ديشب من كه نبايد تعبير شود ،
مثل نجابت چشمهاي تو است ، وقتي كه توي سياهي چشمهاي من عريان مي شوند .
عرياني اش پوشاندني نيست ، پنهان نمي شود ...
يك روز مي بوسمت ! يكي از همين روزهايي كه مي خندانمت ،
يكي از همين خنده هاي تو را ناتمام مي كنم : مي بوسمت !
و بعد ، تو احتمالا سرخ مي شوي ، و من هم كه پيش تو هميشه سرخم ...
يك روز مي بوسمت ! يك روز كه باران مي بارد ،
يك روز كه چترمان دو نفره شده ، يك روز كه همه جا حسابي خيس است ،
يك روز كه گونه هايت از سرما سرخ سرخ ، آرام تر از هر چه تصورش را كني ، آهسته ، مي بوسمت ...
يك روز مي بوسمت ! هر چه پيش آيد خوش آيد ! حوصله ي حساب و كتاب كردن هم ندارم ! دلم ترسيده ، كه مبادا از فردا ديگر عشق من نباشي
يك روز مي بوسمت ! مي خندم و مي بوسمت !
گريه مي كنم و مي بوسمت ! يك روز مي آيد كه از آن روز به بعد ، من هر روز مي بوسمت !
لبهايم را مي گذارم روي گونه هايت ، و بعد هر چه بادا باد : مي بوسمت ! تو احتمالا سرخ مي شوي ، و من هم كه پيش تو هميشه سرخم ...
یک روز مي بوسمت! فوقش خدا مرا مي برد جهنم ! فوقش مي شوم ابليس ! آنوقت تو هم به خاطر اين كه يك ابليس تو را بوسيده ، جهنمي مي شوي !
جهنم كه آمدي ، من آن جا پيدايت مي كنم و از لج خدا هر روز مي بوسمت !
واي خدا ! چه صفايي پيدا مي كند جهنم !
نظرات شما عزیزان: